مگر که شاه خراسان گدا نمیخواهد؟
مریض آمده اما شفا نمیخواهد
قسم به جان شما جز شما نمیخواهد
برای پیش تو بودن بهانهای کافیست
بهشت لطف کریمان بها نمیخواهد
دلیل ناله من یک نگاه محبوب است
وگرنه درد غلامان دوا نمیخواهد
فقیر آمدم و دلشکسته پرسیدم:
مگر که شاه خراسان گدا نمیخواهد؟
دلم به عشق تو تا آسمان هشتم رفت
نماز در حَرَمت «اهدنا» نمیخواهد
همین قدر که غباری بر آستان باشد
رواست حاجت عاشق، دعا نمیخواهد
تو آشنای خدایی، کدام رهگذری
در این جهان غریب، آشنا نمیخواهد؟
ببین به گوشهی صحنت پناه آوردم
مگر کبوتر آواره جا نمیخواهد؟
به حکم آنکه «علیک الرفیق ثم طریق»
دلم بدون رضا (ع) کربلا نمیخواهد
خدا مرا به طواف تو مبتلا کردهست
طواف کعبه بخواهم، خدا نمیخواهد
نگفته است، حیا کرده شاعرت آقا
نگفته است، نه اینکه عبا نمیخواهد
یا ثـــامن الحجج دل مــــا وا نــمی شود
خیلی تلاش کرده ام امــــا نـــمی شود
هرجا که رفته ام و به هر کس که گفته ام
گفته به دست من گره ات وا نمی شود
اصلاً به هر که رو زده ام گفتـــه بــــا تشر
هر جا که می روی برو! این جا نمی شود
نازم به شاعرت که چه زیبا سروده است:
« وقتی دل شکسته مــداوا نمی شود
دستت بزن به دامن سلطان که هر جواب
از او شنیده می شود، الّا، نمی شود »
گفتم سلام حضرت مشکل گشا و بعد
اذن دخول خوانده ام، آیا نــــمی شــود؟
راهم دهی حرم؟که به ناگه کسی زغیب
تغیــیـر داد قافیه ام را کــــه، می شود!
شعر از داود رحیمی
به نام خدای اشک
وبلاگ “گریه مکتوب"
شعر ها، شاعرش و مکتوباتش
تشنه نقد اند و بررسی اند
گاهی قطره ای بیت میچکد از گریه مکتوب
گاه واژه هایش را پای یک تصویر میگریاند
گاه سوالی است چکیده هایش
و تازگی افتتاحیه دارد برای صفحه ی جدید به نام : “مختصر…”
آب و جارو کرده وبلاگش را و تا شما بیائید نشسته ام دم در تارنما!
http://tarsim.blog.ir